سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون طلیعه نعمتها به شما رسید ، با ناسپاسى دنباله آن را مبرید . [نهج البلاغه]

چکیده ای از اسلام

در مورد تاریخ ازدواج امام علی(ع) با حضرت زهرا(س) اگر چه مورخان سال‏های اوّل، دوم و سوم هجری را ذکر کرده‏اند لیکن قول مشهور و پذیرفته شده سال دوم هجری است.
 بنا به نقل مشهور عالمان شیعه در هنگام ازدواج، سن حضرت زهرا(س) ده و سن امام بیست و پنج سال بود

این روایات که در مورد ازدواج امام علی(ع) با حضرت زهرا(س) است ازجلد 43 بحارالانوار، ص 92 به بعد آورده شده است

َاقبال الأعمال  وَ مِنْ تَارِیخِ بَغْدَادَ  بِإِسْنَادِهِ إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ قَال‏ لَمَّا زُفَّتْ‏ فَاطِمَةُ ع إِلَى عَلِیٍّ ع کَانَ النَّبِیُّ ص قُدَّامَهَا وَ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهَا وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهَا وَ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ خَلْفَهَا یُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُونَهُ حَتَّى طَلَعَ الْفَجْرُ
ترجمه: سید بن طاوس (664 ه) در اقبال الاعمال، به نقل از تاریخ بغداد نوشته خطیب بغدادى (463 ه)، به سندش از ابن عبّاس روایت کرده است:
هنگامى که حضرت فاطمه علیها السّلام را در شب ازدواج به خانه على علیه السّلام مى‏بردند، پیامبر در مقابل او، و جبرئیل در سمت راست، و میکائیل در سمت چپ او، و هفتاد هزار فرشته در پشت سر او حرکت مى‏کردند و در آن حال خدا را تسبیح مى‏گفتند و تقدیس مى‏کردند، و این تقدیس و تسبیح آنها تا صبح- طلوع فجر- ادامه داشته است.

مصباح، فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ ع مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ رُوِیَ أَنَّهُ کَانَ یَوْمَ السَّادِسِ
ترجمه: شیخ طوسى (460 ه) در مصباح المتهجّدین مى‏گوید:
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در روز اوّل ماه ذى حجّه، حضرت فاطمه علیها السّلام را به ازدواج على علیه السّلام‏
درآورد و روایت شده است که در روز ششم ماه بوده است.

َ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ لَقَدْ عَاتَبَنِی رِجَالٌ مِنْ قُرَیْشٍ فِی أَمْرِ فَاطِمَةَ وَ قَالُوا خَطَبْنَاهَا إِلَیْکَ فَمَنَعْتَنَا وَ زَوَّجْتَ عَلِیّاً فَقُلْتُ لَهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا مَنَعْتُکُمْ وَ زَوَّجْتُهُ بَلِ اللَّهُ مَنَعَکُمْ وَ زَوَّجَهُ فَهَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِیّاً لَمَا کَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتِکَ کُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ‏
ترجمه: شیخ ابو جعفر صدوق (381 ه) در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السّلام از على علیه السّلام روایت کرده است که:
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم خطاب به من گفت: اى على! جمعى از مردان قبیله قریش مرا در باره فاطمه مورد عتاب قرار داده و گفتند: ما او را از تو خواستگارى کردیم ولى نپذیرفتى و او را به ازدواج على علیه السّلام در آوردى؟
در جواب آنها گفتم: به خداوند سوگند من نبودم که خواستگارى شما را رد کردم بلکه خدا خواستگارى شما را نپذیرفت و او را براى على انتخاب کرد، زیرا جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: همانا خداى جلیل مى‏فرماید: اگر من على را خلق نکرده بودم از آدم به بعد شوهرى که شایسته او باشد در روى زمین یافت نمى‏شد
َ

 الأمالی للطوسی  الْمُفِیدُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَسَدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیِّ عَنْ یَحْیَى بْنِ هَاشِمٍ الْغَسَّانِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ جُوَیْرِ بْنِ سَعْدٍ عَنِ الضَّحَّاکِ بْنِ مُزَاحِمٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع یَقُولُ أَتَانِی أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا لَوْ أَتَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَذَکَرْتَ لَهُ فَاطِمَةَ قَالَ فَأَتَیْتُهُ فَلَمَّا رَآنِی رَسُولُ اللَّهِ ص ضَحِکَ ثُمَّ قَالَ مَا جَاءَ بِکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ حَاجَتُکَ قَالَ فَذَکَرْتُ لَهُ قَرَابَتِی وَ قِدَمِی فِی الْإِسْلَامِ وَ نُصْرَتِی لَهُ وَ جِهَادِی فَقَالَ یَا عَلِیُّ صَدَقْتَ فَأَنْتَ أَفْضَلُ مِمَّا تَذْکُرُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَاطِمَةُ تُزَوِّجُنِیهَا فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّهُ قَدْ ذَکَرَهَا قَبْلَکَ رِجَالٌ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لَهَا فَرَأَیْتُ الْکَرَاهَةَ فِی وَجْهِهَا وَ لَکِنْ عَلَى رِسْلِکَ حَتَّى أَخْرُجَ إِلَیْکَ فَدَخَلَ عَلَیْهَا فَقَامَتْ فَأَخَذَتْ رِدَاءَهُ وَ نَزَعَتْ نَعْلَیْهِ وَ أَتَتْهُ بِالْوَضُوءِ فَوَضَّأَتْهُ بِیَدِهَا وَ غَسَلَتْ رِجْلَیْهِ ثُمَّ قَعَدَتْ فَقَالَ لَهَا یَا فَاطِمَةُ فَقَالَتْ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ حَاجَتُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ مَنْ قَدْ عَرَفْتِ قَرَابَتَهُ وَ فَضْلَهُ وَ إِسْلَامَهُ وَ إِنِّی قَدْ سَأَلْتُ رَبِّی أَنْ یُزَوِّجَکِ خَیْرَ خَلْقِهِ وَ أَحَبَّهُمْ إِلَیْهِ وَ قَدْ ذَکَرَ مِنْ أَمْرِکِ شَیْئاً فَمَا تَرَیْنَ فَسَکَتَتْ وَ لَمْ تُوَلِّ وَجْهَهَا وَ لَمْ یَرَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص کَرَاهَةً فَقَامَ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُ أَکْبَرُ سُکُوتُهَا إِقْرَارُهَا
فأتاه جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ زَوِّجْهَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِیَهَا لَهُ وَ رَضِیَهُ لَهَا قَالَ عَلِیٌّ فَزَوَّجَنِی رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ أَتَانِی فَأَخَذَ بِیَدِی فَقَالَ قُمْ بِسْمِ اللَّهِ وَ قُلْ عَلَى بَرَکَةِ اللَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ ثُمَّ جَاءَنِی حَتَّى أَقْعَدَنِی عِنْدَهَا ع ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا أَحَبُّ خَلْقِکَ إِلَیَّ فَأَحِبَّهُمَا وَ بَارِکْ فِی ذُرِّیَّتِهِمَا وَ اجْعَلْ عَلَیْهِمَا مِنْکَ حَافِظاً وَ إِنِّی أُعِیذُهُمَا بِکَ وَ ذُرِّیَّتَهُمَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ‏
ترجمه: شیخ طوسى (460 ه) در امالى از استادش شیخ مفید (413 ه) به اسنادش از امام على علیه السّلام آورده است که گفت:
ابو بکر و عمر پیش من آمدند و گفتند: کاش نزد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مى‏رفتى و در باره ازدواج با فاطمه علیها السّلام گفتگویى مى‏کردى؟
على علیه السّلام گفت: نزد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم رفتم و آن حضرت تا مرا دید لبخندى زد و گفت:
اى ابو الحسن! آیا چیزى مى‏خواهى؟
من مراتب خویشى، و سبقت در ایمان به اسلام، یارى کردنم به او و جهادهایى که داشتم و تلاشهاى که براى پیشرفت اسلام کرده بودم براى آن حضرت بازگو کردم. پس رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: اى على! هر چه گفتى راست است و من آنها را تصدیق مى‏کنم و شهادت مى‏دهم که مقام تو برتر از آن است که گفتى. گفتم: یا رسول اللَّه! حال که چنین است اجازه دهید تا فاطمه علیها السّلام را به همسرى خود برگزینم.
پیامبر فرمود: اى على قبل از تو مردان دیگرى نیز چنین خواسته‏اى داشتند، ولى هر گاه تقاضاى آنها را با فاطمه در میان مى‏گذاشتم در چهره او علامت عدم رضایت را مشاهده مى‏کردم، حال نیز، تو باید چند لحظه‏اى صبر کنى تا نزد او بروم و خواسته تو را با او در میان گذارم و برگردم. پس رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نزد فاطمه علیها السّلام رفت، فاطمه برخاست و عبا و نعلین‏هاى پدرش را گرفت و براى او آب آورد تا وضو بگیرد و پاهایش را بشوید، سپس پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نشست و به فاطمه گفت: دخترم! فاطمه گفت: هر چه مى‏خواهید بگویید. پیامبر فرمود: علىّ بن ابى طالب که تو قرابت او را با ما مى‏شناسى، و فضل و برترى او را بر دیگران مى‏دانى، و چگونگى اسلام و ایمان او را دیده‏اى، و نیز مى‏دانى که من از خداى خود
خواسته‏ام که تو را براى بهترین و محبوبترین بندگانش تزویج کند، همانا در باره ازدواج با تو گفتگویى با من داشته، نظر خودت در باره این امر چیست؟ فاطمه هنگامى که این سخن را شنید چیزى نگفته و سکوت کرد، و از خجالت چهره‏اش را برگردانید. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم برخاست در حالى که با خود مى‏گفت: اللَّه اکبر، خدا بزرگ است، همانا سکوت فاطمه نشانه رضایت اوست.
در این حال جبرئیل بر رسول خدا فرود آمد و گفت: اى محمّد! فاطمه را به ازدواج على درآور که همانا خداوند از این وصلت خشنود است و آن دو نیز شایسته یک دیگر مى‏باشند.
على علیه السّلام مى‏گوید: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم دخترش را به ازدواج من درآورد و آنگاه نزد من آمده دستم را گرفته و فرمود: با یاد و نام خدا برخیز و این ذکر را بخوان که: «على برکة اللَّه، و ما شاء اللَّه، و لا قوّة إلّا باللَّه، و توکّلت على اللَّه»- یعنى: بر سفره برکت خدا مى‏نشینم، و راضى مى‏شوم بر آنچه او بخواهد، همانا قدرت و قوّتى نیست مگر از جانب خدا، پس به او توکّل مى‏کنم و یارى مى‏طلبم.
سپس مرا کنار فاطمه نشانید و گفت: خداوندا! اینان محبوبترین مردم در نزد من مى‏باشند، پس آنان را دوست بدار، و خیر و برکت به فرزندان آنها عطا کن، و آنان را از هر آسیبى حافظ باش، من آنها و فرزندانشان را از شرّ شیطان فریبکار به تو مى‏سپارم.

 الأمالی للطوسی جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی غَالِبٍ الزُّرَارِیِّ عَنِ الْکُلَیْنِیِّ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لِفَاطِمَةَ مَا کَانَ لَهَا کُفْوٌ عَلَى الْأَرْضِ‏
ترجمه: در امالى شیخ طوسى به نقل از امام جعفر صادق علیه السّلام آمده که آن حضرت فرمود: اگر خداوند متعال امیر المؤمنین على علیه السّلام را خلق نمى‏کرد، در تمام زمین انسانى که کفو و شایسته همسرى با حضرت فاطمه علیها السّلام باشد یافت نمى‏شد.

الخصال الطَّالَقَانِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَدَوِیِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ یَحْیَى الْحِمَّانِیِّ عَنْ قَیْسِ بْنِ الرَّبِیعِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَبَایَةَ بْنِ رِبْعِیٍّ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَرِضَ مَرَضَهُ فَأَتَتْهُ فَاطِمَةُ ع تَعُودُهُ وَ هُوَ نَاقِهٌ مِنْ مَرَضِهِ فَلَمَّا رَأَتْ مَا بِرَسُولِ اللَّهِ ص مِنَ الْجُهْدِ وَ الضَّعْفِ خَنَقَتْهَا الْعَبْرَةُ حَتَّى جَرَتْ دَمْعَتُهَا عَلَى خَدِّهَا فَقَالَ النَّبِیُّ ص لَهَا یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَ مِنْهَا بَعْلَکِ فَأَوْحَى إِلَیَّ فَأَنْکَحْتُکَهُ أَ مَا عَلِمْتِ یَا فَاطِمَةُ أَنَّ لِکَرَامَةِ اللَّهِ إِیَّاکِ زَوَّجَکِ أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَکْثَرَهُمْ عِلْماً قَالَ فَسُرَّتْ بِذَلِکَ فَاطِمَةُ ع وَ اسْتَبْشَرَتْ بِمَا قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یَزِیدَهَا مَزِیدَ الْخَیْرِ کُلِّهِ مِنَ الَّذِی قَسَمَهُ اللَّهُ لَهُ وَ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَقَالَ یَا فَاطِمَةُ لِعَلِیٍّ ثَمَانُ خِصَالٍ إِیمَانُهُ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ عِلْمُهُ وَ حِکْمَتُهُ وَ زَوْجَتُهُ وَ سِبْطَاهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ أَمْرُهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهْیُهُ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ قَضَاؤُهُ بِکِتَابِ اللَّهِ یَا فَاطِمَةُ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ أُعْطِینَا سَبْعَ خِصَالٍ لَمْ یُعْطَهَا أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ قَبْلَنَا وَ لَا یُدْرِکُهَا أَحَدٌ مِنَ الْآخِرِینَ بَعْدَنَا نَبِیُّنَا خَیْرُ الْأَنْبِیَاءِ وَ هُوَ أَبُوکِ وَ وَصِیُّنَا خَیْرُ الْأَوْصِیَاءِ وَ هُوَ بَعْلُکِ وَ شَهِیدُنَا سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ هُوَ حَمْزَةُ عَمُّ أَبِیکِ وَ مِنَّا مَنْ لَهُ جَنَاحَانِ یَطِیرُ بِهِمَا فِی الْجَنَّةِ وَ هُوَ جَعْفَرٌ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُمَا ابْنَاکِ‏
ترجمه: شیخ صدوق (381 ه) در کتاب خصال از ابو ایّوب انصارى روایت کرده:
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بیمار شده بود، به هنگام دوران نقاهت حضرت فاطمه علیها السّلام به عیادت او آمد و چون حال پیامبر و ضعف او را مشاهده نمود گریه‏اش گرفت و قطره‏هاى اشک برگونه‏اش جارى شد، پیامبر که حال او را مشاهده کرد به او فرمود: اى فاطمه! همانا خداوند جلیل در یکى از نظاره‏هایش بر زمین همسر تو را انتخاب کرد و سپس به من وحى کرد تا تو را به ازدواج او درآورم. اى فاطمه! آیا مى‏دانى که این از کرم و موهبت خداوندى است که تو را به کسى تزویج نموده است که اوّلین مردم در اسلام آوردن، و بزرگترین آنها در حلم و صبورى است، و علم او از همه مردم بیشتر مى‏باشد. ابو ایّوب انصارى گوید: حضرت فاطمه علیها السّلام وقتى این گفته‏ها را شنید خوشحال شد، و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم خواست تا خوشحالى او را بیشتر کند و لذا فرمود:
اى فاطمه! همانا در على هشت خصلت نیکو وجود دارد:
1- ایمان به خداوند و رسولش دارد 2- علم او فراوان است 3- از نعمت حکمت برخوردار مى‏باشد 4- همسرى چون تو دارد 5- دو فرزند نیکو چون حسن و حسین دارد 6- آمر به معروف است 7 نهى‏کننده از منکرات مى‏باشد 8- بر اساس کتاب نازل شده از جانب خدا، قضاوتى شایسته دارد.
اى فاطمه! همانا ما اهل بیتى هستیم که خداوند هفت خصلت نیکو به ما عطا کرده که آنها را به احدى قبل از ما عطا نکرده و به هیچ کس بعد از ما نیز عطا نخواهد کرد:
1- پیامبر ما بهترین پیامبران است، و او پدر توست 2- وصىّ ما بهترین اوصیا است، و او شوهر توست 3- شهید ما سرور شهیدان است، و او حمزه عموى پدر توست 4- از ماست آن کسى که دو بال دارد و با آنها در بهشت پرواز مى‏کند، و او جعفر و از خانواده ماست 5- دو سبط این امّت نیز از ما هستند، و آنها دو پسران تو هستند

 الأمالی للصدوق  أَبِی وَ الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَبِی أَحْمَدَ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى آخَى بَیْنِی وَ بَیْنَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ زَوَّجَهُ ابْنَتِی مِنْ فَوْقِ سَبْعِ سَمَاوَاتِهِ وَ أَشْهَدَ عَلَى ذَلِکَ مُقَرَّبِی مَلَائِکَتِهِ وَ جَعَلَهُ لِی وَصِیّاً وَ خَلِیفَةً فَعَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ مُحِبُّهُ مُحِبِّی وَ مُبْغِضُهُ مُبْغِضِی وَ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَتَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِمَحَبَّتِهِ‏
ترجمه: شیخ صدوق در امالى از ابن عبّاس، از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که فرمود:
همانا خداى تبارک و تعالى بین من و على برادرى برقرار کرد، و دخترم فاطمه را در بالاى آسمانهاى هفتگانه به او تزویج نمود، و ملائکه مقرّبش را بر آن ازدواج شاهد گرفت، و او را وصىّ و خلیفه من قرار داد، پس على از من و من از على هستم، دوست على دوست من و دشمن وى دشمن من خواهد بود، و همانا ملائکه به واسطه على به خداوند تقرّب مى‏جویند.

 الأمالی للصدوق  ابْنُ الْوَلِیدِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع دَخَلَتْ أُمُّ أَیْمَنَ عَلَى النَّبِیِّ ص وَ فِی مِلْحَفَتِهَا شَیْ‏ءٌ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص مَا مَعَکِ یَا أُمَّ أَیْمَنَ فَقَالَتْ إِنَّ فُلَانَةَ أَمْلَکُوهَا فَنَثَرُوا عَلَیْهَا فَأَخَذْتُ مِنْ نُثَارِهَا ثُمَّ بَکَتْ أُمُّ أَیْمَنَ وَ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَاطِمَةُ زَوَّجْتَهَا وَ لَمْ تَنْثُرْ عَلَیْهَا شَیْئاً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا أُمَّ أَیْمَنَ لِمَ تَکْذِبِینَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ عَلِیّاً ع أَمَرَ أَشْجَارَ الْجَنَّةِ أَنْ تَنْثُرَ عَلَیْهِمْ مِنْ حُلِیِّهَا وَ حُلَلِهَا وَ یَاقُوتِهَا وَ دُرِّهَا وَ زُمُرُّدِهَا وَ إِسْتَبْرَقِهَا فَأَخَذُوا مِنْهَا مَا لَا یَعْلَمُونَ وَ لَقَدْ نَحَلَ اللَّهُ طُوبَى فِی مَهْرِ فَاطِمَةَ ع فَجَعَلَهَا فِی مَنْزِلِ عَلِیٍّ ع‏
تفسیر العیاشی «1» عن عمرو بن شمر عن جابر عن أبی جعفر ع مثله
ترجمه شیخ صدوق در امالى از امام على علیه السّلام روایت کرده:
روزى امّ ایمن به حضور رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم آمد در حالى که با خود پارچه‏اى داشت و در آن چیزى پیچیده بود، رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به او گفت: اى امّ ایمن! این چیست که با خود دارى؟ امّ ایمن گفت: به عروسى فلان دختر رفته بودم، از آن چیزهایى که نذر او کرده و نثارش مى‏کردند مقدارى برداشته‏ام. امّ ایمن پس از این سخن به گریه افتاد و گفت:اى رسول خدا تو فاطمه را تزویج کردى ولى چیزى برایش نثار نکردى.
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به وى گفت: چرا سخن کذب مى‏گویى؟ همانا خداوند تبارک و تعالى به هنگام ازدواج فاطمه با على به درختان بهشت دستور داد تا از ثمره‏هاى نیکوى خود نثار آنها کنند، و آنان به قدرى از آنها برگرفتند که حساب ندارد، و خداوند درخت طوبى را جزء مهریه فاطمه قرار داده و آن را در منزل على نهاد.
عیاشى سمرقندى (ح 320 ه) در تفسیر خود این روایت را از عمرو بن شمر، از جابر، از امام باقر، از پدرانش، از على علیهم السّلام نقل نموده است.

 قرب الإسناد ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ کَانَ فِرَاشُ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ حِینَ دَخَلَتْ عَلَیْهِ إِهَابُ کَبْشٍ إِذَا أَرَادَا أَنْ یَنَامَا عَلَیْهِ قَلَّبَاهُ فَنَامَا عَلَى صُوفِهِ قَالَ وَ کَانَتْ وِسَادَتُهُمَا أَدَماً حَشْوُهَا لِیفٌ قَالَ وَ کَانَ صَدَاقُهَا دِرْعاً مِنْ حَدِیدٍ
ترجمه: ابو العبّاس عبد اللَّه بن جعفر حمیرى قمى (ح 310 ه) در قرب الاسناد، از امام‏ باقر علیه السّلام روایت کرده که گفت:
هنگامى که فاطمه و على علیهما السّلام ازدواج کردند زیرانداز آنها پوست گوسفند بود که هر گاه مى‏خواستند بخوابند آن را برمى‏گردانیدند و روى پشم آن مى‏خوابیدند، و متکاى آنان از پوستى بود که داخل آن را از لیف خرما پر کرده بودند.
و امام باقر علیه السّلام مى‏گفت: مهریه فاطمه علیها السّلام یک زره آهنى بود.

 الأمالی الطوسی  الْحَفَّارُ عَنِ الْجِعَابِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْعِجْلِیِّ عَنْ عَبَّادِ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ عِیسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَطْلُبُنِی فَقَالَ أَیْنَ أَخِی یَا أُمَّ أَیْمَنَ قَالَتْ وَ مَنْ أَخُوکَ قَالَ عَلِیٌّ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ تُزَوِّجُهُ ابْنَتَکَ وَ هُوَ أَخُوکَ قَالَ نَعَمْ أَمَا وَ اللَّهِ یَا أُمَّ أَیْمَنَ لَقَدْ زَوَّجْتُهَا کُفْواً شَرِیفاً وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ‏
ترجمه: شیخ طوسى در امالى به سندش از على علیه السّلام روایت کرده:
روزى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به دنبال من مى‏گشت، پس گفت: اى امّ ایمن! آیا مى‏دانى برادرم کجاست؟ امّ ایمن گفت: برادرت چه کسى است؟ فرمود: على علیه السّلام، گفت: اى رسول خدا! آیا دخترت را به ازدواج برادرت درآوردى؟! فرمود: بله، اما به خداوند سوگند اى امّ ایمن، او را به همسرى مردى درآوردم که کفوى شریف و آبرومند در دنیا و آخرت است و او از مقرّبان مى‏باشد.

 الخرائج و الجرائح  رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا کَانَ وَقْتُ زِفَافِ فَاطِمَةَ ع اتَّخَذَ النَّبِیُّ ص طَعَاماً وَ خَبِیصاً وَ قَالَ لِعَلِیٍّ ادْعُ النَّاسَ قَالَ عَلِیٌّ ع جِئْتُ إِلَى النَّاسِ فَقُلْتُ أَجِیبُوا الْوَلِیمَةَ فَأَقْبَلُوا فَقَالَ النَّبِیُّ ص أَدْخِلْ عَشَرَةً فَدَخَلُوا وَ قَدَّمَ إِلَیْهِمُ الطَّعَامَ وَ الثَّرِیدَ فَأَکَلُوا ثُمَّ أَطْعَمَهُمُ السَّمْنَ وَ التَّمْرَ فَلَا یَزْدَادُ الطَّعَامُ إِلَّا بَرَکَةً فَلَمَّا أَطْعَمَ الرِّجَالَ عَمَدَ إِلَى مَا فَضَلَ مِنْهَا فَتَفَلَ فِیهَا وَ بَارَکَ عَلَیْهَا وَ بَعَثَ مِنْهَا إِلَى نِسَائِهِ وَ قَالَ قُلْ لَهُنَّ کُلْنَ وَ أَطْعِمْنَ مَنْ غَشِیَکُنَّ ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص دَعَا بِصَحْفَةٍ فَجَعَلَ فِیهَا نَصِیباً فَقَالَ هَذَا لَکَ وَ لِأَهْلِکَ وَ هَبَطَ جَبْرَئِیلُ فِی زُمْرَةٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ بِهَدِیَّةٍ فَقَالَ لِأُمِّ سَلَمَةَ امْلَئِی الْقَعْبَ مَاءً فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ اشْرَبْ نِصْفَهُ ثُمَّ قَالَ لِفَاطِمَةَ اشْرَبِی وَ أَبْقِی ثُمَّ أَخَذَ الْبَاقِیَ فَصَبَّهُ عَلَى وَجْهِهَا وَ نَحْرِهَا ثُمَّ فَتَحَ السَّلَّةَ فَإِذَا فِیهَا کَعْکٌ وَ مَوْزٌ وَ زَبِیبٌ فَقَالَ هَذَا هَدِیَّةُ جَبْرَئِیلَ ثُمَّ أَقْلَبَ مِنْ یَدِهِ سَفَرْجَلَةً فَشَقَّهَا نِصْفَیْنِ وَ أَعْطَى عَلِیّاً وَ قَالَ هَذِهِ هَدِیَّةٌ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَیْکُمَا وَ أَعْطَى عَلِیّاً نِصْفاً وَ فَاطِمَةَ نِصْفاً
ترجمه: قطب الدین سعید بن عبد اللَّه هبة اللَّه راوندى (571 ه) در کتاب الخرائج و الجرائح به صورت مرسل روایت کرده است:
هنگامى که وقت عروسى حضرت فاطمه فرا رسید پیغمبر اکرم غذایى از خرما و روغن که آن را خبیص مى‏گویند، تهیه کرد و به حضرت على فرمود: مردم را براى ولیمه فاطمه دعوت کن.
امیر المؤمنین علیه السّلام مى‏گوید: من نزد مردم آمدم و گفتم: بیایید و از ولیمه عروسى استفاده نمایید! وقتى مردم آمدند، رسول خدا فرمود که ده نفر ده نفر سر سفره حاضر شوند. پیامبر خدا پس از اینکه غذا به آنان داد روغن و خرما هم به ایشان عطا کرد. غذا همچنان برکت مى‏کرد، هنگامى که غذاى مردها را داد متوجه غذا شد و آب دهان مبارک خود را به آن زد و از خدا خواست که به آن برکت دهد و از آن غذا براى زنانش فرستاد و فرمود: بخورید.سپس پیغمبر خدا کاسه‏اى خواست و مقدارى غذا در میان آن ریخت و به من فرمود:
این غذا براى تو و زوجه‏ات مى‏باشد.
آنگاه جبرئیل با گروهى از ملائکه نازل شدند و هدیه‏اى آوردند.
رسول خدا به امّ سلمه فرمود: این ظرف را پر از آب کن! بعدا به من فرمود: یا على! نصف این آب را بیاشام! سپس به فاطمه فرمود: تو نیز مقدارى از این آب را بیاشام! آنگاه پیامبر خدا باقیمانده آن آب را گرفت و به صورت و گلوى فاطمه پاشید.
رسول خدا پس از این جریان سبدى را باز کرد و مقدارى نان قندى و موز و کشمش در میان آن بود پس از آن فرمود: اینها هدیه جبرئیل است. سپس رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم یک گلابى را که فرمود: هدیه بهشتى است، دو قسمت نمود، یک قسمت آن را به على و قسمت دیگرش را به فاطمه زهرا عطا کرد.

مکارم الأخلاق  عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ لَمَّا تَزَوَّجَ عَلِیٌّ فَاطِمَةَ بَسَطَ الْبَیْتَ کَثِیباً وَ کَانَ فِرَاشُهُمَا إِهَابَ کَبْشٍ وَ مِرْفَقُهُمَا مَحْشُوَّةٌ لِیفاً وَ نَصَبُوا عُوداً یُوضَعُ عَلَیْهِ السِّقَاءُ فَسَتَرَهُ بِکِسَاءٍ
عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ أَدْخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ عَلَى عَلِیٍّ وَ سِتْرُهَا عَبَاءَةٌ وَ فَرْشُهَا إِهَابُ کَبْشٍ وَ وِسَادَتُهَا أَدَمٌ مَحْشُوَّةٌ بِمَسَدٍ
بیان قال الفیروزآبادی المسد حبل من لیف أو لیف المقل أو من أی شی‏ء کان‏
ترجمه: شیخ ابو نصر طبرسى در مکارم الاخلاق از امام باقر علیه السّلام روایت کرده که گفت:
هنگامى که على علیه السّلام فاطمه علیها السّلام را تزویج نمود در خانه‏اش فرشى از ماسه پهن کرد، و تشک آنها یک پوست گوسفند بود، و متّکاى آنها پوستى بود که داخل آن را از لیف خرما پر کرده بودند، و رخت آویزى در خانه نصب کرد که بر آن مشک آب را آویزان مى‏کردند، و بر درب خانه نیز پرده‏اى نصب نمود.
و حسین بن نعیم از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فاطمه را در حالى به خانه على فرستاد که روپوش او یک عبا، و زیر انداز او از پوست خرما و متّکاى او پوستى بود که داخل آن را از لیف خرما پر کرده بودند.

 الکافی عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ رَفَعَهُ قَالَ لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ قَالُوا بِالرِّفَاءِ وَ الْبَنِینَ قَالَ لَا بَلْ عَلَى الْخَیْرِ وَ الْبَرَکَةِ
إیضاح قال الجزری فیه نهى أن یقال للمتزوج بالرفاء و البنین الرفاء الالتیام و الاتفاق و البرکة و النماء و إنما نهى عنه کراهیة لأنه کان من عادتهم و لهذا سن فیه غیره‏
ترجمه: کلینى به طور مرفوع از محمّد بن خالد برقى روایت کرده است:
هنگامى که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فاطمه را براى على علیهما السّلام تزویج نمود مردم گفتند: به امید همدلى و همسرى و فرزندان بسیار، و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: بلکه به امید خیر و برکت.


مصطفی (پاسخگوی دینی) ::: پنج شنبه 88/8/21::: ساعت 7:40 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 11


بازدید دیروز: 22


کل بازدید :181096
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : علی (کارشناس دینی)[60]
نویسندگان وبلاگ :
مصطفی (پاسخگوی دینی)
مصطفی (پاسخگوی دینی)[36]

مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
بیعت[2] . عرفان[2] . عشق . عقوبت الهی . علت دیدار حضرت موسی و حضرت خضر علیهما السلام . غیب . قرآن . کرامات امامان . گناهان انسان . گناهان شیعیان . مراجعه به حدیث . مرتد شدن مسلمان . مشورت عمر با امام علی(ع) . ملاک پذیرش روایات . موسیقی . نبوت . نماز جماعت . همسران پیامبر(ص) . وب گردی . وراثت امامان شیعه . ولایت فقیه . یزید . کعبه،تخریب . آیا ابلیس از فرشتگان بود؟ . اثبات خدا . اجبار در حجاب . اختیار . ازدواج . ازدواج امام علی(ع) با حضرت زهرا(س) . اصولی و اخباری . اظهار مکاشفات . اعجاز قرآن . افراط و تفریط . ام الصبیان . امام سجاد علیه السلام . امام سجادعلیه السلام . امامت . امامت ائمه افضلتر از مقام نبوت انبیا . انسانهای ما قبل حضرت آدم علیه السلام . اهمیت یک حدیث . اولین کتاب اصولی شیعه . بازدارندگی . بازی با کلمات . بدبینی . برزگان سرشناس شیعه . برهان وجوب و امکان . پیامبر . تحریف . تحریف قرآن . تحصیل . تخصص . تصوف . تصوف در اسلام . توسل . جبر . جن و تاثیر آن در انسان . جنگ با ایران . جنین و عدم اطلاع از جنسیت . حدیث شناسی . حدیث یو م الدار . حره . حضرت خضر علیه السلام . حضرت زهرا(س) . حضرت علی علیه السلام . حضور قلب . داستان . دست خدا . دعا . دعا نویسی . دوست . دوست داشتن . دوستی . دین . دین زوری . زنان . سقیفه . سیاست و اسلام . شهوت . شور مومنانه . شیعه . شیعیان . صیغه . عدم ذکر نام ائمه در قرآن . عدم گناه کردن پیامبران .
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<